تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

گزارش هفته

سلام به آتيشپاره هاي زندگي ما حالتون خوبه دماغتون چاقه چند روزه كه اصلا فرصت نداشتم براتون چيزي بنويسم البته به شما و دوستان عزيز ني ني وبلاگي سر زدم ولي مطلبي ننوشتم. از خبراي اين چند روز كه بگم اينكه  هنوز خونه مامان جونيم .شما ها هم مشغول خرابكاري از هر رقم ديگه اينكه دو سه روز پيش ماشينو فروختيم و اكنون فاقد وسيله نقليه  و در انتظار ماشين جديد به سر مي بريم.  وقتي بيدارين مثل طوطي ها حرف مي زنيد چقدرم با نمكين آدم مي خواد بخوردتون. وقتي مي خواين غذا بخورين يا روي ميز شروع مي كنيد به راه رفتن اگه براتون ملافه پهن كنم غذاي بيچاره رو به خورد همه چي مي دين الا دهان مبارك بعدش هم حتما بايد تشريف ببرين حمام. شبا...
26 آذر 1390

سيزده ماهگي

ب چه ها سلام امروز سيزده ماهه شدين مبارك باشه ايشالا هميشه سلامت باشين . الهي فداي اون قد كشيدنتون برم كه ديگه وقتي مي خواين چيزي رو بردارين پا بلندي مي كنين الان مي خوام چند تا عكس براتون بزارم از تولد يكسالگيتون به اينور اميدوارم خوشتون بياد كيك تولد     اينم عكس دو نفريتون تو تولد آرشيدا گلي البته الان عكس از آرشيدا ندارم   ا ينم دو عكس با حال و هواي زمستون   ...
18 آذر 1390

تولد ماماني

سلام شيطونا حالتون خوبه مي خواستم بگم امروز تولد منه و من شكرگزار خدا هستم به خاطر تمام نعمتهايي كه به من داده امسال دومين ساليه كه كه تو روز تولدم شما شيطونا هستين جونم براتون بگه چند روزيه كه دندونم در مي كنه و من بدليل مشغله نتونسته بودم برم دكتر امروز غروب بالاخره رفتم پيش خانم دكتري كه اتفاقا آشنا بود دختر معلم ادبيات دوره راهنماييم كه ارادت خاصي نسبت به ايشون دارم ضمنا يك نسبت فاميلي هم با پدرم دارن. از اون معلماي سخت گير بود يادش بخير هيچ وقت تو درس انشا نتونستم نمره كامل بگيرم خلاصه حدود نيم ساعت طول كشيد تا از شر بقاياي دندونم خلاص شدم از اون موقعي كه اومدم خونه داره زق زق مي كنه دارو ها هم هنوز اثر نداشته ولي خوب با...
18 آذر 1390

تاسوعا و عاشورا

سلام به بچه هاي نازم حالتون كه خوبه ماشالا به جونتون با اين فضوليهاتون ديروز و پريروز به خاطر تاسوعا و عاشورا ( شهادت امام حسين (ع)) تعطيل بود و ما از روز يكشنبه بعد از ظهر اسباب كشي كرديم خونه مامان جون اينا تا شايد طبق سنت گذشته بريم بيرون ولي خوب به عرض مباركتون برسونم كه از خونه نزديم بيرون تا ديشب و تمام وقت در كنار هم بوديم. يادش بخير سالهاي گذشته هميشه تو اين روزا و شبا بيرون ميرفتيم براي تماشاي مراسم عزاداري ولي انگار هر چي بزرگتر ميشيم همه چيز تغيير مي كنه و انگار صفاي سالهاي گذشته هيچ وقت بر نمي گرده بگذريم تو اين چند روز  شما  حسابي از خجالت خونه مامان جون دراومدين و ديگه فكر نكنم كاري مونده باشه كه انجام ...
16 آذر 1390

تولد بابایی

سلام به شیطونکا حالتون خوبه مختصر و مفید بگم تو این دو سه روزه حسابی خدمت من و بابایي و خونه رسیدین .غیر از وظایف معمول روزانه یه سری کارها کردین که آدم مات و متحیر می مونه اولیش اینکه دو سه روز پيش تو آشپزخونه بودم و بابايي هم سرگرم تماشاي تلويزيون كه احساس نگراني شديدي بهم دست داد كه چرا نيومدين تو اشپزخونه البته فقط يك درصد احتمال دادم كه دارين بازي مي كنين ولي خوب باورم نميشد بالاخره اومدم سراغتون بله تارا رفته بود رو ميز كامپيوتر سراغ مدارك بابايي كيفشو باز كرده بود و تمام پولهارو ريخته بود پائين باربد هم پائين نشسته بود و پخش و پلاشون مي كرد.تارا داشت ميرفت سراغ چكا كه جلوي پاره كردنشون رو گرفتيم. دوم اينكه پريروز تارا رف...
12 آذر 1390

اردک کوچولوها

  سلام به عسلای مامانی حالتون خوبه اگه از احوالات من بخواین عرض می کنم خدمتتون که الان ٥:٣٠ صبحه بنده از ٤ بیدار شدم شما شیر میل کردین و دوباره لالا فرمودین بعدش رفتم تو آشپزخونه آخه ماشالا وقتی بیدارن تا چراغ آشپزخونه روشن میشه زودتر از من حاضری می زنید. تارا خانم همکه آمار خرابکاریهاش رفته بالا اگه اینطوری پیش بره بزودی باید ظرف و ظروف جدید بخریم جونم براتون بگه دیروز عصر مثلا می خواستم برم بیرون اما نشد شما هم ٥:٣٠ خوابیدین بمدت حدود ٢ ساعت منم یه مقدار به کارای عقب افتاده رسیدم بعد اینکه بیدار شدین سوپ و سرلاک و آبمیوه خوردین آقای باربد روی مود نق و نوق بود و بغل می خواست یه خورده با هم بازی کردیم وقتی از اتاقتون...
8 آذر 1390

نفساي من و بابا

سلام به عزيزاي دلم حالتون چطوره خوش مي گذره ؟ قربونتون برم من براتون گفته بودم يه خورده كسالت دارين.پنجشنبه شب برديمتون دكتر بهتون دارو داد با شير خشك مخصوص بهتر شدين ولي كاملا خوب نشدين الهي هميشه سلامت باشيد و هيچ وقت مريضي و ناراحتي نداشته باشين دكتر وزنتون كرد باربد 10150 بود تارا 9150 . باربد 50 گرم نسبت به دو هفته پيش كمتر بود و تارا همينقدر بيشتر شده بود. اين دندوناتون اگه بيان بزودي زود چقدر خوب ميشه شما هم از درد گاه بيگاه لثه هاتون خلاص ميشين و وزنتون دچار نوسان نميشه جونم براتون بگه حسابي شيرين شدين و با هم بازي مي كنيد دنبال هم مي دوين سر اسباب بازيها رسما دعواتون ميشه البته ماهم بهتون مي خنديم چون خيلي بامزه ميشين. ريخت...
6 آذر 1390

مامان سحر خيز

يه سلام خيلي خيلي سحرخيزانه به شما دو تا گوگولي حالتون خوبه عرضم خدمت انورتون الان ساعت هنوز 6 نشده و من بعد از اينكه از ساعت 4 با نوازشهاي !!!!!!!!!!!!!!!!!! لگد مبارك باربد از خواب بيدار شدم و دو سه بار سرويس دهي كردم به ايشون خواب از سرم پريد و اومدم به وبتون سر بزنم البته اگه يه دفعه سر و كلتون پيدا نشه.تازه ديشب ساعت 2 خوابيدم با اين حساب حال و روز امروز من ديدنيه ولي خوب دلم براي دوستاي گلم تنگ شده بود اومدم ببينم تو نت چه خبرههههههههههه توي هفته اي كه گذشت ما اومديم خونه خودمون و مامان جون صبحا مياد پيشتون شما ها هم كه ماشالا به جونتون حسابي شيطونو بلا شدين و بازيگوش ديگه هيچ نقطه اي تو خونه از دست شما ا در امان نيست و وسايل داخل...
3 آذر 1390
1